مصائب خروج اهل بیت از کربلا
رسید وقت سفر، سر به زیر شد زینب حسینْ چشم تو روشن! اسیر شد زینب هزار زخم، روی پیکرت دهن وا کرد هـزار سـالْ زِ داغ تـو پـیـر شد زینب چقدر پایِ غنیمت کتک ز لشگر خورد چـقـدر زخـمیِ مُشْتی فـقـیر شد زینب گـرسنه بود ولی تازيـانه خـيلی خورد غـذا نـبـود ولی خـوب سیـر شد زینب همان زمان كه به سر نيزهها هُلَشْ دادند نشست و حرف نزد، گوشه گير شد زينب |